در دوران زندگي امام صادق(عليه السلام) حوادث مهم سياسي و اعتقادي رخ داد كه از آن جمله انكار امامت امام صادق(عليه السلام)، قيام و جنبش علويان (قيام زيد بن علي(عليه السلام) در سال 122 هجري قمري و قيام محمد بن عبد الله بن حسن معروف به نفس زكيه و برادرش ابراهيم در سالهاي 145 و 146 هجري قمري) و جنبش عباسيان بود.(1)
امام صادق(عليه السلام) همانند پدر بزرگوارش به شدت با انحرافات برخورد ميكرد؛ چنان كه طي سالها تلاش، يعني از زمان امام علي(عليه السلام) تا امام باقر(عليه السلام) محبوبيتي براي اهل بيت(عليهم السلام) پديد آورده بود. تشيع، در عراق و برخي از نقاط ديگر رسوخ كرده بود. دستهايي از درون سياستبازيهاي وقت ميكوشيدند تا به وسيله حركتهاي انحرافي با رخنه در درون شيعه، آن را از داخل متلاشي كنند. قيام علمي امام صادق(عليه السلام) در جهت حفظ شيعه و حركت در نفي عقيدههاي انحرافي، از جمله عقيده دروغين مهدويت، از مهمترين اقدامات امام صادق(عليه السلام) براي حفظ فرهنگ اصيل اسلامي در پرتو امامان شيعه(عليهم السلام) بود.
از آن جايي كه جريان مهدويت امام باقر(عليه السلام) در زمان حيات آن حضرت نيز مطرح بود، امام باقر(عليه السلام) در برخورد با اين عقيده انحرافي فرمود: «عدهاي به خيال خام خود، مرا مهدي ميپندارند، در حالي كه من به اجل خود نزديكتر از آنم كه آنها ادعا ميكنند.»(2) همچنين از آن حضرت پرسيدند كه ايا او قائم آلمحمد(صلي الله عليه و آله و سلم) است؟ در پاسخ فرمود: «چگونه ممكن است من او باشم؛ در حاليكه من به 45 سالگي رسيدهام؟ صاحب اين امر به جوان شبيهتر خواهد بود.»(3)
جابر جعفي ميگويد: از امام باقر(عليه السلام) پرسيدم كه امام بعد از او كيست؟ دست روي شانه فرزندش ابي عبد الله ( امام صادق (عليه السلام)) زد و فرمود: «به خدا سوگند فرزندم بعد از من امام است.»(4)
بر اين اساس امام صادق(عليه السلام) نيز با جريانهاي انحرافي برخورد كرده است. بنا به نص امام باقر(عليه السلام)، امامت امام صادق(عليه السلام) تثبيت و مدعيان دروغين نفي گرديدند و امام صادق(عليه السلام) به عنوان ششمين امام شيعيان، نزد شيعيان راستين و علاقهمندان اهل بيت(عليهم السلام) نظرها را به سوي خود جلب كرد.
بعد از نفي جريان مهدويت امام باقر(عليه السلام)، اواخر دهه دوم از قرن دوم، قيام زيد به وجود آمد كه پس از كشته شدن او، جريان انحرافي فرقه زيديه، موجوديت خود را در عراق آغاز كرد و آشوب فكري را در ميان شيعيان به وجود آورد. پس از قيام زيد و فرزندش يحيي، به ويژه روي كار آمدن يكي از بنيالحسن به نام محمد بن عبد الله (نفس زكيه)، اينها به تدريج گروهي از شيعيان را نيز به دور خود جمع كردند و عنوان زيديه بر آنان اطلاق گرديد.(5) از آن پس ميان جعفريها و زيديها اختلاف شديدي به وجود آمد. از اين جا بود كه امام صادق(عليه السلام) در برابر اين جريان ايستادند و موضعگيري كردند. از آن نمونه ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1. برخورد امام صادق(عليه السلام) با ادعاي مهدويت محمد بن عبد الله (نفس زكيه):
امام صادق(عليه السلام) وقتي كه از اين ادعا با خبر شد، در برابر آن واكنش نشان داد و با عبد الله بن حسن (پدر محمد) به گفتگو نشست و خبر داد كه فرزند او مهدي نيست و حيف است كه به اين زودي كشته شود و خلافت به دست ديگران (فرزندان عباس) بيفتد. به او فرمود: «گمان ميكني كه پسرت همان مهدي موعود است؟ چنين نيست و وقت آن نرسيده است.»
عبد الله از اين خسن امام به خشم آمد و گفت: من به خلاف آن چه تو ميگويي، معتقدم. والله خداوند تو را بر غيب خويش آگاه نكرده است. تو را حسد فراگرفته و واداشته كه به پسر من چنين نظري داشته باشي. امام صادق(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «به خدا سوگند حسد مرا وادار نكرده»؛ سپس دست بر شانه عبد الله زد و فرمود: «اين خلافت به شما نخواهد رسيد و به زودي هر دو پسرت «محمد و ابراهيم» كشته ميشوند.»(6)
2. برخورد امام صادق(عليه السلام) با ابوسلمه و ابومسلم خراساني:
امام صادق(عليه السلام) در برابر عملكرد و اقدام بيجاي آن دو كه از آن حضرت همكاري خواسته بودند نيز واكنش نشان داد و آنان را تأييد نكرد. عكسالعمل آن حضرت از اين جهت بود كه در مسئله قيام و خروج، بدون فرهنگسازي و اگاهي كافي از انديشه امامت و بدون توجه به موقعيت زماني و آمادگي لازم، جز شكست، نتيجهاي نخواهد داشت، زيرا به راه انداختن يك جريان شيعي فراگير، اعتقاد كافي به امامت لازم دارد تا حصول به پيروزي ممكن باشد و الا يك اقدام ساده و شتاب زده، نه تنها دوام نميآورد، بلكه فرصتطلبان از آن بهره بيشتري ميبرد؛ چنانكه در جريان حركتي كه زيد بن علي(عليه السلام) و پس از آن يحيي بن زيد در خراسان به آن دست زدند، بني عباس بيشترين بهره را برده و در عمل، خود را به عنوان مصداق شعار «الرضا من آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)» تبليغ كردند. از اين جهت بود كه بنا به طرفداري از جانشيني ابوهاشم بن محمد بن حنفيه، همه را به قتل رساندند.(7)
3. برخورد امام صادق(عليه السلام) با فرقه صالحيه:
امام صادق(عليه السلام) با زير مجموعه ديگري از زيديه كه پيروان حسن بن صالح، معروف به «صالحيه» بودند، برخورد نمود و در برابر انديشه آنها از خود عكس العمل نشان داد. حسن بن صالح با جمعي از پيروانش خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد و آيه «اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم»(8) را تلاوت كرد و از امام پرسيد كه مفهوم اين آيه چيست؟ هدف از اين پرسش آن بود كه بداند اطاعت از خدا و رسول در كجا مصداق دارد و مصداق اولي الامر چه كساني هستند. امام صادق(عليه السلام) در برخورد با اين انديشه فرمود: مقصود از «اولي الامر» علما هستند و مقصود از علما، اماماني از ما اهل بيت(عليهم السلام) است.»(9)
امام صادق(عليه السلام) افزون بر اين كه با اين گونه عقيدههاي انحرافي برخورد عملي داشته است، رواياتي را نيز تقبيح كرده و خلاف هدايت ميداند كه در باره قيامها و خروج به نام مهدويت و آلمحمد(صلي الله عليه و آله و سلم) باشد؛ از جمله ميفرمايد: «خروجي كه قبل از قيام حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) صورت گيرد و از مردم به نام مهدي بيعت بگيرد، محكوم به شكست است و طاغوت خواهد بود.»(10) همچنين ميفرمايد: «هر بيعتي كه پيش از ظهور قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) انجام پذيرد، بيعت با او، بيعت با نفاق، مكر و حيله است.»(11)
بنابراين، دوران امام صادق(عليه السلام) از آن جهت كه دوران حكومت نوپاي عباسيان بود، انديشمندان و صاحبان آرا از آن استفاده كرده و هر يك ميخواستند انديشههاي خود را اظهار كنند و به دنبال تثبيت آن بودند و تلاش ميكردند كه يا آن را از ميان بردارند يا آن را انحرافي جلوه دهند، از اينرو يك عده ناآگاهانه در دام تزوير و سياستبازيها افتادند و با وجود امام صادق(عليه السلام) راه انحرافي را در پيش گرفتند. از اين جا بود كه آن حضرت بر اساس درك از واقعيتها، با هر كدام از گروهها و فرقههاي انحرافي برخورد نمود و در برابر عقيده و انديشه آنان، عكس العمل نشان داد و در گفتارهاي خود آنان را جرياني انحرافي معرفي فرمود و عقيده صحيح را ارائه كرد.
پانوشت
1. حيات فكري و سياسي امامان شيعه(عليهم السلام)، ج 1، ص 280.
2. الحاوي للفتاوي، ج 2، ص 158.
3. اصول كافي، ج 1، ص 536.
4. اصول كافي، ج 1، ص 307.
5. جيات فكري و سياسي امامان شيعه(عليهم السلام)، ج 1، ص 281 و 283.
6. نك: اثبات الوصيه، ص 181 و مقاتل الطالبين، ص 209 و 242.
7. حيات فكري و سياسي امامان شيعه(عليهم السلام)، ج 1، ص 284.
8. سوره نساء، آيه 59.
9. شرح الاخبار، ج 3، ص 299.
10. بحارالانوار، ج 52، ص 143.
11. بشارت الاسلام، ص 268.
منبع: برخورد ائمه(عليهم السلام) با مدعيان مهدويت، ص 85 – 90.
پيگيري مقالات در تلگرام با كليك روي آدرس زير:
Leave a Reply